آیا ریاضی ابزار است
نمیدانم چرا خیلیها تصورات عجیبی از ریاضیات دارند و دقیقا به همین دلیل استفاده(که به معنای دقیق کلمه میتوان گفت سود جستن) از ریاضی را در بعضی حوزهها تحمل نمیکنند. مثل استفاده در اقتصاد یا جامعهشناسی و ... . ریاضیات چیزی نیست جز انتزاع تفکرات پیچیده ما که در عصر جدید با زبان نمادین نمایش داده میشود. برای نمونه اگر حل یک مسئله را به زبان دانشمندان اسلامی یا قرون وسطی ببینید، وحشت میکنید. آخر سر میفهمید که طرف یک مسئله ساده مثلثات را حل کرده است.
شاید هم همان زبان قدیمی بیشتر به کار منتقدین استفاده از ریاضیات در حوزههای دیگر بیاید. در هر حال این تنها مسئله نمادگذاری است، اما سوال اصلی این است: چرا کسی به مدل کردن طبیعت در فیزیک ایراد نمیگیرد، اما به مدل کردن رفتارهای انسانی در علوم انسانی ایراد میگیرد؟ شاید مشکل این تصور اشتباه است که مدلهای فیزیکی آیینه تمام نمای طبیعت هستند، چیزی شبیه رئالیسم خام که تصورات ما عین جهان خارج هستند. اما واقعا اینطور نیست، قرار هم نیست اینگونه باشد. حالا اگر به جای طبیعت بیجان طبیعت زنده را مدل کنیم و جواب بدهد، چرا این کار را نکنیم. اگر هم جواب نداد نظریه را عوض میکنیم یا کلا دور میاندازیم. موضوع هز چه میخواهد باشد، مهم پیشبینی درست(یا سازگاری با تجربه) است.
البته این یک رویکرد کاملا ابزارانگارانه است که دیدگاه غالب اهل علم است. مشکل مخاطبان علم و مخصوصا اشخاص درگیر با علوم انسانی چیز دیگری است. مسئلهی توضیح . در مورد این مسئله بیشتر مینویسم.
پینوشت: این یادداشت بخشی از افکار پراکنده من بعد از خواندن پست اقتصاد و شرافت انسانی حامد قدوسی بود.
پست خوبی بود. زمانی که حال و حوصلشو دارید، سعی کنید بازم مطالب فلسفی تو وبلاگتون بنویسید. در این صورت منو شاد و خوشحال میکنید. با تشکر فراوان از وبلاگ خوب و قشنگتون.
دستکم در عالمِ فلسفه کم پیش نمیآید که کسی سعی کند به قضیهی ریاضیای استناد کند بدونِ اینکه فهمیده باشدش. تصورِ ابتداییِ من این است که واکنش در موردِ به کارگیریِ ریاضیات در علومِ غیردقیقه میتواند به یکی از این دو دلیل باشد: (الف) کسی که واکنش نشان میدهد زیاد ریاضیات بلد نیست، (ب) کسی که واکنش نشان میدهد نگرانِ این است که بهکارگیرنده زیاد ریاضیات بلد نباشد. شاید یک تبیینِ این امر که این واکنشها در فیزیک کمتر است این باشد که مخاطبان و بهکارگیرندگان نوعاً با ریاضیاتِ موضوع آشنا هستند./ دیگر اینکه میشود به این فکر کرد که گویا بخشهای مهمی از ریاضیاتِ موجود برای مدلسازیِ پدیدههای فیزیکی شکل گرفته باشد (به حسابان فکر کنید) و قابلیتِ این کار را پیدا کرده باشد، در حالی که ریاضیاتِ لازم برای مدلسازیِ پدیدههای از نوعِ دیگر *شاید* هنوز چندان جاافتاده نباشد.
برای شدیدن: نکته آخری که گفتی خیلی مهم است و من فراموش کرده بودم. اینکه قسمت زیادی از ریاضیات اصولا برای حل مسائل فیزیک پدید آمده و بعدها استفاده های دیگری هم پیدا کرده است- در هر حال همانطور که در آخر اشاره کردم یکی از مشکلات مان فهم و توضیح مسائل است، وقتی نظریه ای قدرت توضیحی خوبی نداشته باشد اما پیش بینی هایش کاملا با تجربه بخواند کلی بحث انگیز می شود، به خصوص برای کسانی که داخل گود نیستند. مثل مکانیک کوانتومی برای اهالی فلسفه علم. فیزیکیها به هر حال با آن کنار میآیند.
من با اینکه رشته ام اقتصاد هست ولی با ریاضیات خیلی میونه ی خوبی ندارم. شماره ی یک یلدا بازیتون درست مثل خصوصیت منه:)